شب نوشت‌هاي يك عاشق عاقل


Thursday, July 03, 2003  

= قسمت دوم =
علي آقا، شهروند نمونه

-خوب، بعدش؟
-هيچي ديگه، خدات بره كربلا. ما تو كمپ تو كار تعميراتي دوچرخه بوديم. چارتا دو چرخه دزدي اين روسها و يوگسلاويا دمشون گرم يا اين سياهاي شب زده بقول ابي مي اوردن مي دادن. ما هم وصله پينه مي كرديم و لنگ و پاچه اين يكي دوچرخه رو مي زديم خفت اون يكي و با سي چل تا مايه ردش مي كرديم بره. درآمدش لامصب روزي رسون نبود. دوتا سيگاري چاق مي كردي، چليم مي شد.
-چليم؟
-آره داداش. چليم. زبون مطربيه ديگه. شادايماش چليمه، خافاز كازينه. تماسه رو ور دار بيار، خافاز كازينه بابا!
-چي چي علي آقا؟ اينا فارسيه؟
-بي خي خي بابا. شما كارت درسه، اينو بچه هاي بازار چليمش كردن. واسه مطرباي اون روزا يه جورايي كد بوده. خلاصه، زديم توي جاده خاكي. چي مي گفتيم؟ آره داشي، زديم تو كار بيزنس با اين سيامك جيگولو بچه كمپ بود. خوشتيپ بود و دوست دخمل هلندي داشتش. دافه خيلي چليم بود. شادايماشم حرف نداش. سك و سينه ش رو ميگم، ميزون بودش ديگه. سيامك تخم سگ يه خونه اجاره كرد و ما رو ور داشت برد اونجا. كف يه اتاق رو كرديم كشتزار گراس آق روزگار. امكانات توپ توپ. گراس مراس مي كاشتيم و تركها و ماراكويي ها بودن طرف حساب. مي رسيد، دم خدا گرم هوامونو داشت. گيرم نيفتاديم. بعدم با سيامكه قاطي كرديم و دست خودمون بند شد و من بعد ماجرا توي تنبون خودمون مي شاشيديم. دوچرخه بازي هم يه تيريپايي تفريح بودش. هوبي بود بقول اين كله پنيري هاي هلندي زردنبوي بوگندوي گوشت خوك خور. تف به مصبشون بياد، استخونامون خورد شد توي خاك سرد اين ولايت بي صاحاب..
-ديگه توي كمپ نبودي؟
-نه داداش. خونه بهمون دادن. ساعات 12 اول سر صبحمون بود و يه بند انگشت سيگاري چليم مي كرديم تا دنيا رو دستگيرش كنيم. كت دنيا كه بسته شد، مشتريا تلفنمون رو زنگي مي كردن. بر و بچه هاي پايين هم كه اينجا پلاس بودن. دستشونو گرفته بوديم. شيرازيا و آبادانيا هم كه صاب خونه هستن تو هلند. پيش كسوتن كره خرا. بعدم داداش ما كه شما باشي، جوابه اومد و خونه داد دولت بهمون. دمش گرم وكيله حال نداده بود تا حالا ديپورت بوديم. اونموقع اوضاع پشمي نبود. برنامه وسط روز هم تلخي بود و تل بازي با بچه ها. محسن كوتوله يه وافور مشتي نمي دونم از آلمان گير اورده بودش مشتي مشتي. فك كنم از بچه هاي خاك پاك افغانستان بهش رسيده بود سر يه طلبي كه داشت ازشون توي دوسلدورف و اينا. يه دو سالي با وافور بعدش هم قل قلي با شيشه نسكافه. حاااااااااال جون تو. صفا سيتي آمستردام.
-الان چيكار مي كني؟
-داداش، حاجيت توي اتاق اونوريه كشتزار داره. يعني اتاقه رو كرديم مزرعه..دوتا كارگر ترك هم دارم واسه رسيدن به مزرعه. ما پاي اين كاناپه نشستيم و رياست مي كنيم. حقوق بيكاري هم كه هشصد يورو بي زبون صاف مي ره تو حساب. آپارتمانم خريديم تو تهران پارس. قربون ملكه هلند كه خپل به اين ماهي نديده بوديم. خارجي ها رو دوس داره. مي دوني، خودشونم حال مي كنن كه ما خارجيا تيزيم اينهمه. خود اين پسره اسمش چي چي بود؟ شازده مو زرده رو مي گم؟ خودش گانگستريه كه دومي نداره. تموم مخدر اروپا زير دست اين ولد زناست. كار بزرگ رو كه نمي ذارن خارجيا بكنن. آفتوبه مال ماست و شتر هاش مال اونا. اما قربون خدايي خدامون برم كه دستمون به تنبونمون مي رسه.
-بچه نداري علي آقا؟
-مگه چيزم خله؟ اعصاب داريا! ما جمع كنيم اون تخم سگا بخورن؟ خودم تنها حال مي كنم داداش. صفا جيك جيك.
-اون پسر جوونه كيه؟ هموني كه در و واز كرد و بعدش رفت؟
-ارسلان رو مي گي؟ چهارتا دختر ايراني داره.
-دختر ايراني داره؟ يعني چي؟
-جاكشه. مفهوم شد؟
-آها! خوب؟
-جمالت به خب ما. خدات بره عتبات عاليات، هيچي. يه آپارتمان اجاره ش هست توي دن هاخ، دختر ايرونيا رو بيزنس مي كنه. چيزاي چليمين. مي خواي رديف كنم بري چليم كاري؟
-فدات شم عزيز. قربون محبتت. نه..
-چيه؟ بهوت افسرده هاهي؟
-بله؟
-دچار انجماد پائين تنه شدي مث ما؟ خاك هلند سرده داداش مي دونم. ما مشكلمون از تل بازيه. تو كه ماشاالله ورزشكاري، برو مهمون ما يه شب چليمشون كن. خافاز كازينه ها..
-قربونت علي آقا. نه عزيز. مرسي. ببينم، پليس گير نمي ده به اين اردلانه؟
-گفتم كه .. اينا خودشون حال مي كن يه خارجي چليم كار باشه و دستش توي خشتك خودش باشه. آقا، اسم و مشخصات ما رو آفتابي نكني روزگار خان جان؟
-نه عزيز، اين چه حرفيه. اسمتو مي ذارم علي آقا. خوبه؟
-عشقست. صفا جيك جيك داداش.
-قربونت عزيز. مي گفتي؟
-بذار يه سيگاري چاق كنم. مي زني واسه تو هم بار بزنم؟ مشتيه ها. سيگاري هاي خودم سناتوريه.
-قربونت عزيز. پس من ميرم، يه روز ديگه برنامه مي ذاريم.
- اسم سيگاري اومد غلاف كردي ها! داداش، حالمونو پشت و رو نكن. بالانس قدرتي مي شم ها!
-نه عزيز، بالانس قدرتي نشو...
-حالا بقيه ماجرا رو واست مي گم، بذار سيگاري رو چليمش كنم..
-فدات شم علي خان. من بايد برم، بوي سيگاري زياد بهم نمي سازه.. نوشته رو كه گذاشتم روي اينترنت، پرينتش مي كنم برات مي فرستم.
-نظيفي ها! بچه مرتبي ها.. النظافت من الايمان عمو روزگار ... صفات جيك جيك باشه. روزگار غريبي است برادر جان
-روزگار غريبي است علي آقا
-درو پشت سرت ببند. چليمتم اوسا، ياهو
-تا بعد


posted by Nightly | 6:13 PM
Click
Contact
Archives
Creative Commons License