شب نوشت‌هاي يك عاشق عاقل


Friday, October 03, 2003  

سلام روزگار،
اين اولين ايميل من است. من يك دختر بيست و يك ساله هستم كه در شهر آمستردام هستم. خوبي ناقلا؟ در وبلاگت ناراحت مي شم كه مي خونم داري پير مي شي و اونطوري گوشت صورتت رو ميندازي پايين. اينقدر غصه نخور همه چيز خوب ميشه. من هم گاهي از غصه دارم دق مي كنم و اونوقت ميرم وبلاگهاي مسخره بازي مثل وبلاگ ابراهيم نبوي رو مي خونم. بيشتر ميوه و سبزي بخور و به مامانت بگو برات غذاهاي ايراني بپزه . سيگار هم ميكشي؟

فك كنم يك قرار بگذاريم تا تو هم با من آشنا بشي چون من وبلاگ ندارم و اينطوري سخته. اممممم يه چيزي فقط.. ميدوني باباي من كمي گيره و اصلا توي اين باغها نيست كه دختر آدم بره با يه پسر قرار مدار بذاره. راستي تو چه شكلي هستي؟ من داشتم فكر مي كردم كه احتمالا از اون پسرهاي هستي كه روشنفكر بازي در ميارن و گير نمي دن به دختر. هرچند يه كمي گير دادن خيلي هم بامزه هست و پسر بايد كمي غيرت داشته باشه البته نه شديد كه كتك هم بزنه و از اين جور چيزا. اما قيافت رو مي خوام ببينم بخصوص اگه توي چونه ت از اون چالها داشته باشهwow ميشه.

از خودم برات بگم كه موهام رو تا كمرم بود اما كوتاه كردم اولاي سپتامبر و تقصير دوستم شانتال شدش. مشكي هست رنگش و قدم هم بلنده اما تعريف از خود نباشه ديگران ميگن كه تو خوشگلي و من سرخ مي شم. اما مشكل من اينه كه دوست پسر قبليم كه دي جي بود توي روتردام و ديسكو ايراني ميذاشت هنوز سرم غيرت داره گوساله. اما مهم نيست و لازم نداريم كه اون بفهمه. اگر يك عكس از خودت برام بفرستي اينطوري بهتره و لطفا تمام قد باشه كه ببينم لباس هم چطوري ميپوشي و اگر مثل تركها يا ماراكويي ها باشي كه خداحافظ! ( شوخي بود،‌ حالا بفرست عكستو تا بعد ببينيم چي خاكي توي سرت كنيم)

حالا كه در ام اس ان مسنجر ادت كردم بيشتر همديگه رو ميشناسيم و خدا چه مي دونه؟ شايد بين ما دوتا كليك كرد و شايد هم كليك نكرد.( هرچند بعد از فرستادن عكست و اينا. هنوز چيزي نمي دونم.)

راستي .. ولش كن بعدا ميگم!

* * *
متن فوق به سبك بعضي از ايميلهاي دريافتي (شاهكارهاي ادبي آقايان شوخ طبع هموطن) نوشته شد! ;)

posted by Nightly | 2:45 PM
Click
Contact
Archives
Creative Commons License