شب نوشت‌هاي يك عاشق عاقل


Wednesday, December 22, 2004  

اخبار شامگاهي
روي يخچال نشسته‌ام، پاچه هاي شلوار جينم را بالا داده‌ام و پاهايم را توي آب تكان مي‌دهم. آفتاب شديد است، آب زير پايم آشاميدني نيست و كوسه هايش دندان ندارند. خوشبختانه باطري كنترل تلويزيونم كار مي‌كند. بايد با دست چپم (كه فقط قسمتي از گوشت بالاي آرنجش را خورده‌ام) آن را سه بار روي زانوي چپم و دوبار روي گوشه چپ يخچال بكوبم تا بشود كانال عوض كرد. شبكه يك اخبار پخش مي‌كند، شبكه دو اخبار دارد، شبكه سه و چهار و پنج خبر پخش مي كنند و بقيه كانال ها ورشكست شده اند. هر پنج كانال بسيار جذاب هستند.
امشب وقت شام چهارزانو روي يخچال مي‌نشينم، دستمالم را از جيب شلوارم در مي‌آورم و جلويم پهن مي‌كنم، كنترل تلويزيون را سه بار روي زانوي چپم و دو بار روي گوشه چپ يخچال مي‌كوبم و شبكه يك را مي‌گيرم. دست جپم را در حلقم مي‌كنم و مقداري دندان كوسه و قسمتي از گوشت دست راست، كمي از دست چپم و يك شيشه كوكاكولا روي دستمالم بالا مي‌آورم، دعايم را كوتاه ولي از صميم قلب مي‌خوانم، با اشتها مي خورم، مي نوشم و اخبار شامگاهي شبكه يك را تماشا مي‌كنم. فردا شب موقع شام، بعد از دعا، اخبار شامگاهي شبكه...

posted by Nightly | 11:55 PM
Click
Contact
Archives
Creative Commons License